امشب روحم را به موسیقی آرام صدای تو می سپارم و جسمم را به تجسم نوازش خیال دستهای تو با آغوش باز تسلیم قانون شب می شوم شاید امشب دوباره به خوابم آمد تو آرامشم باش و با آغوشت خیالی ازشب بوسه هایت را روی گونه هایم به یادگار بگذار آرامش شب های بیقراری ام باش بگذار سکوت نفس هایت خاموش کند نبض طوفانی قلبم را امشب مرا در آغوشت بگیر واز شاخه شاخه ی موهایم ترانه ای فراتر از دوستت دارم بنوازکه طعم یکی شدن را بدهد فڪر میڪنم بہ تو فڪر خودش شعر میشود نگاه میڪنم عڪست را روے طاقچہ نڪَاهم بغض میشود دست میڪشم بہ قاب زیارت میشود لبهام نزدیڪ لبهات و همہچیز محو میشود نبودنت چنین ڪرده بودنت چہ میڪند آرام بغلم کن و بگو دوستت دارم بگذار شرابِ لبهایت لابلای قلبم پاشیده شود تو منو کامل میکنی من همه چیز رو راجع به تو دوست دارم و اون چیزایی که توی خودت ازشون متنفری باید بگم که من اون ها رو ستایش میکنم توی هر حالت و هر زمانی زیبایی نه فقط صورت هرچیزی که متعلق به توئه قشنگه افکارت درد هایی که به دوش میکشی و حتی حرف هایی که هیچوقت نتونستی بزنیم میخوام بدونی مهم نیست کجا باشی و یا مشغول چه کار با چه کسی باشی، تو جزئی از من متولد شدی و جزئی از من میمونی توی جایگاهی رو توی قلبم داری که کسی نتونسته بود بگیره تو قسمتی از روحمو شدی که کسی نتونسته بود باشه و من قول میدم این قسمت ها برای همیشه برای تو میمونه به خودم که اومدم ماه زندگیم تو بودی???? نامه ای به تو یه جمله ی قشنگ کوردی هست که میگه تَنیآ نفری دَه نام دلم یعنی بین این همه آدم که میشناسم تو توی دلم تکی همینقدر قشنگ
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|